دستنوشته های بابا: دلتنگی 2
سلام بابایی این هفته سومیه که تو ماموریتم و از تو دورم . مامانی جند تا عکس از خوشمزگی هات برام میل کرده هر روز روزی ٤ , ٥ بار نگاهشون می کنم خیلی دلم برات تنگ شده حالا میتونم کلمه دلتنگی رو برات معنا کنم. دلتنگی یعنی من ! از دعاهای دستای کوچیکت ماشین پیدا شد ممنونم بابایی!!!! واقعا بابجون تو برکت و هدیه خدایی واسه خونه ما . مامانی برام تعریف می کنه که تو چه چیزای با مزه ای انجام میده و دل من آب میشه واسه دیدنت . برای روز دیدنت دارم لحظه شماری می کنم بابا جون. وقتی به روزایی که توی ماه رمضان و پنچ شنبه هایی که واسه اومدنت روزه می گرفتم فکر می کنم خدا رو شکر میکنم که الان پیش مایی حالا یک کم صبوری اشکالی نداره این روزها هم تم...
نویسنده :
ماماني
8:20