پاسخی به دلتنگی بابا
عزیز مامان
الان که مطلبی رو که باباییت برات نوشته بود خوندم نا خودآگاه اشک از چشمانم جاری شد.می دونم تو هم دلتنگی اینو می شه از حرکاتت فهمید ولی فقط هنوز کوچکتر از اونی که دلتنگیهاتو به زبون بیاری.
بهانه کوچیک زندگی
مامانیت هم خیلی دلتنگه و باید تمام کارهای خونه رو تنهایی انجام بده و دوری از بابایی سخته ولی تمام این کارها برای رفاه و آسایش تو است امیدوارم به موقع اینو خودت درک کنی و وجودت همیشه لبریز از زلالی و عشق به اطرافیانت باشه.
ملوس مامان
وقتی سر کوچیکتو روی گوشی تلفن می ذازی تا به حرفهای باباییت گوش کنی دلم برات هلاک می شه ولي ناگزير باید تحمل کرد تا ان شا الله هر چه زودتر این دوران به پايان برسه و دلتنگيهامون تموم بشه.آمين
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی