اليناالينا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

الينا هديه خداوند

فصل 7 عاشقی

1391/7/5 9:55
نویسنده : ماماني
179 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز وقتی صبح لباسهامو پوشيده بودم تا به سر کار بروم شما شروع کردی به نق زدن.با خودم فکر کردم بهتر است توی چند دقیقه وقت باقیمانده به تو شیر بدم بعد برم.

ولی وقتی آمدم کنارت تو تا با لمس مقنعه ام را احساس کردی چشماتو باز کردی و شروع به گریه کردی.

عزیز من آنچنان سوزناک گریه می کردی که دلم برات کباب شده بود, مامان جون تو رو ازم گرفت و بهم گفت برو سر کار ، ولی وقتی گریه می کردی صدای گریه هات مثل تیر توی قلب من بود.تا ظهر که به خونه برگشتم هزار بار می خواستم گریه کنم و اعصابم خورد بود.اميدوارم زودتر درك كني كه مامان به خاطر رفاه تو كار مي كنه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دخترم عشق من
12 مهر 91 7:52
سلام مامان الینا جون . منم از این تجربه های گریه بچه موقع رفتن به سر کار رو داشتم ... نگران نباش کم کم عادت میکنه و بزرگتر که میشن راحت تر با این مساله کنار میان . الینا جون رو از طرف من ببوس


مرسي عزيزم