دستنوشته پدر: دلتنگی بابا
سلام عسلک بابا
الان که دارم ای نامه رو برات مینویسم از هم دوریم
من برای کار اومدم ماهشهر ماموریت. ماموریت زیاد تو این مدت از زندگی کاریم داشتم اما هیچ ماموریتی به سختی این دوره نبوده . بار های قبل دلتنگ مامانی فقط بودم اما تحمل می کردم هر چقدر کار سخت بود گرما قابل تحمل بود اما این بار با اینکه کارم راحت تره اما اصلا قابل تحمل نیست
اینکه نبینم تو چی کار می کنی ....خیلی سخته...مامانی برام تعریف می کنه که تو چه کارایی بلد شدی...بخزی...دستاتو بالا ببری... موش بشی....لوسه بابا بشی .....حسابی دلم برات آب شده...وقتی مامانی برام تعریف میکنه چه کارای با مزه ای می کنی دلم بیشتر آب میشه....اومدم حسابی میخورمت ....عاشق اون اب دهن همیشه اویزونتم!!!...خوردنی بابا...دلم لک زده برای دیدن دوباره ...کی میشه .جمعه تا برگردم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی