فصل پنجم عاشقی
دخترم خوبم
برای تو می نویسم که این روزها با کارهای قشنگت دل مامان رو اسیر خودت کردی.عزیزم عاشق خندیدنت ,اخم کردنت , و ... هستم.کم کم دارم احساس می کنم که داری به دنیای مادی نزدیک می شی و با حرفها و جنس اونها رابطه برقرار می کنی.دیروز که داشتی برای خوابیدن بهونه می گرفتی من به تو اخم کردم احساس کردم معنای اخمم رو فهمیدی و یه عالمه گریه کردی تازه جنس گریه هات با قبل فرق داشت و من خیلی از رفتارم ناراحت شدم.دخترم من دوست دارم تو خوب تربیت بشی و امیدوارم تو بعدها اینو درک کنی.اگه مامانی گاهی اخم می کنه حتما دلیل داره.ولی آرزو دارم هیچ وقت لازم نباشه از یک جنس دیگری غیر از محبت با هم حرف بزنیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی