دستشنوشته پدر 2: مادر
اين نوشنه رو براي مادرت كه همسر من باشه نمي نويسم. براي تشكر از زحمات اون نمي نويسم بلكه براي تو فقط الينا جون مي نويسم . براي اون زماني كه قراره مادر بشي براي اون موقعي كه از دست مامانت ناراحت شدي كه چرا باهات دعوا كرده!؟
وقتي تو توشكم ماماني بودي با اينكه حالش خوب نبود اما براي اينكه وقتي ميايي بيشتر پيشت باشه از مرخصيش استفاده نكرد و مرخصي هاشو گذاشت براي با تو بودن هاش!!!
هر يك ساعت تو شبها گرسنه ميشدي و گريه مي كردي ماماني از خواب بيدار ميشد و در حالي كه ميدونستم چقدر خسته است بوست ميكرد و شيرت ميداد چون دوست داشت تو با شير مادر ,بزرگ بشي نه شير خشك!!!!
وقتي تو توي شكم ماماني بودي چه ناراحتي ها كه نكشيد اما همش خوشحال بود كه تو توي شكم اوني فقط!!! و فقط اونه كه شب و روز احساست مي كنه!
با چه شوق و اشتياقي كتابهاي تغذيه و تربيتي واسه بچه مي خوند تا تو خوب بزرگ بشي
خلاصه همه اينا رو گفتم كه اگه يكي روزي ازت پرسيد باباتو بيشتر دوست داري يا مامانتو بگي "ماماني"