فصل هفتم عاشقی
دختر ملوسم
دیروز برا سوراخ کردن گوش بردیمت دکتر,از استرس تمام تنم داشت می لرزید.خانم دکتر که از حالات من متوجه استرس زیادم شده بود کلی با تو بازی کرد ولی تو وقتی گوشتو سوراخ کردن خیلی گریه کردی و من حالم داشت بهم می خورد احساس می کردم تیغی رو دارن توی قلب من فرو می کنند.دخترم امیدوارم همیشه سالم باشی.عزیزکم,من طاقت گریه تو رو ندارم و تا صبح حالم بد بود و شب مداوم بیدار می شدم و گوشاتو نگاه می کردم تا خدای ناکرده چیزی نشه.
راستی سوراخ شدن گوشهات مبارک باشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی