اليناالينا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

الينا هديه خداوند

فصل سوم عاشقی

عزیز کوچولوی مامان با تمام وجود دوستت دارم,وقتی در کنارت هستم آرامش دارم و ا دور شدن از تو انگار تکه ای از وجود خود را به همراه ندارم. عروسک مامان ,چند روز پیش که مجبور بودم دوباره به سر کارم برگردم واقعا از صمیم قلب ناراحت بودم.دخترم امیدوارم همیشه این را بدانی که مادرت برای رفاه بیشتر تو کار می کند,و این مساله را درک کنی. امیدوارم بتوانم در ساعات با تو بودن عشقم را تمام و کمال به تو هدیه کنم.
11 تير 1391

دست نوشته های یک پدر به دخترش

سلام دختر مهربانم : فرشته کوچولوی بابا ازینکه دعوت ما رو پذیرفتی و به دنیا و خونه ما پا گذاشتی ممنون و خدا رو شاکریم که فرشته ای از آسمان رو به ما هدیه کرد . ای فرشته زیبا بابا , هدیه ی مهربانی خدا! سلام آنچه برایت می نویسم دلتنگی های یک پدر است براي دخترش از روزگار ، دوست دارم بزرگشدنت ، موفقيت هات ، اول شدنهات و تولدت و سر و سامون گرفتن هات رو جشن بگيرم. دوست دارم هميشه بگم اينهمون فرشته كوچولوي بابا كه براتون مي گفتما!!! همه رو برات بنويسم تا بدوني چه جوري بابات روزا كه لز سركار مياد به عشق ديدن تو و خنده هات چه جوري مسير ايستگاه و خونه رو را با چه ذوقي طي يكنه.. تا حس پدرانه رو بفهمي ...
10 تير 1391

فصل دوم عاشقي

عزيز مادر تو با تولدت شادي و شور آوردي آقا جون و مامان جون از بدو تولد عاشق پرو پا قرصت بودند.داييهات هم همش قربون و صدقت مي رند از من و بابايي هم نگو و نپرس. اوايل تولد شبها تا صبح بيدار بودي ديگه من و مامان جون داشتيم از پا در ميومديم.فكر كنم دل دردهاي كوليكي دختر كوچولومو خيلي اذيت مي كرد.وقتي 2 ماهت شد بهتر شدي و من كلي خدارو شكر كردم.حدود 3 ماهگي تلاش براي غلتيدن رو شروع كردي.اوايل كه موفق نمي شدي كلي گريه مي كردي تا بالاخره اواسط 4 ماهگي موفق شدي. الان كل فضاي خونه رو مي غلتي،و تلاش مي كني جلو بري.الهي قربون كارايه قشنگت برم. ...
10 تير 1391

فصل اول عاشقي

من در تاريخ 2/2/90 متوجه حضور زيبايت در درونم شدم.در تاريخ 12/4/90 اولين حركت كوچكت راحس كردم و در 28/4/90 فهميدم كه شما دختر كوچولوي نازي هستي.و در 27/9/90 ساعت 8:30 تو پا به اين دنيا نهادي و با خود شور زندگي را آوردي
10 تير 1391

فصل عاشقي

نمي دانم از كجا و چگونه بنويسم؟! از لحظه اي كه فهميدم فرشته اي كوچك در وجودم شكل گرفته يا از اولين ضربان قلبت يا اولين حركت كوچكت يا .... از هر كجا بنويسم اين قصه عشق يك مادر به دخترش است كه من آن را فصل به فصل مي نويسم.
10 تير 1391

اولین خاطره

الینای مامان  من امروز تصمیم گرفتم تا خاطرات تو رو علاوه بر ثبت در دفتر خاطرات در این سایت نیز یادداشت کنم تا ان شاالله در اینده دختر گلم خودش خاطراتشو ادامه بده.
10 تير 1391