سرسره بازی
عزیز قشنگم دیروز وقتی دایی مامانی و خانم و بچه هاش بعد از اینکه چند روز از اصفهان مهمون ما بودند به سلامتی به شهرشون برگشتند خونه خیلی ساکت شد .دل من که شدید گرفت چه برسه به تو که از بازی کردن با بزرگترها خیلی خوشحال می شی. به همین علت من و دایی بردیمت پارك. البته من و دايي رياد تو رو پارك مي بريم ولي فرق اين بار رفتن اين بود كه وقتي تو رو روي سرسره پايين مي آورديم تو شديد ذوق مي كردي و در واقع اولين باري بود كه ذوق مي كردي. من و دايي هم حسابي از ذوق تو ذوق مي كرديم.الهي فداي اون خنده هاي قشنگت بشم عروسك كوچولو.اميدوارم هميشه شاد و سرحال باشي. ...
نویسنده :
ماماني
8:27